طلبه‌ای از جنس تو

آرزو دارم دلی آرام

تبلیغات تبلیغات

معامله‌ی انسانیت

ابتدای هفته بود که یکی از دانشجویان لبنانی ترم گذشته ام را در مسجد دیدم. غم توی چشم هاش برق می زند. به دوستان همراهش گفتم هرچند وقت یکبار براش جشن پتو بگیرید. لبنانی ها نمی دانستند جشن پتو چیه. دیروز مجدد دیدمش. چیه؟ چرا ناراحتی؟ می شد حدس زد که بگوید دوستانم شهید شده اند. ادامه داد: حالا من اینجا در ایران خوش هستم. آنها در لبنان یا در سختی اند یا شهید شدند و من دور از آنها. نگرانی ام برطرف شد. گفتم: می دونی که شهدا وقتی زنده بودند غمگین نبوده اند؟ نگران
ادامه مطلب

به خودت کافر شو!

روانشناسی مثبت اندیش رو بذارید کنار تا بشود به شکر کردن واقعی‌تر نگاه کنیم. وقتی نعمتی داری، ثروتی، استعدادی، توانایی، زیبایی یا هر چیز دیگری که ازش لذت می‌بری، اگر آن بهره‌مندی را از خودت بدانی زبانت به تشکر کردن از خداوند باز نمی‌شود. روی خودت حساب بازکردی. یعنی اگر شکر‌نمی‌کنی به خدا کافری و به خودت ایمان داری. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا. در مقابل شکر، کفر آمده است. راستی این جمله به خودت ایمان داری چه نسبتی با اعتماد به نفس دارد؟ به قول ما
ادامه مطلب

دوباره روانشناسی یا ایدئولوژی؟

عصبانیت از شکست‌ها را چگونه یک روانشناس می‌خواهد آرام کند؟ اهل ایمان فرایند را می‌بینند نه نتیجه را . در فرایند به سعادت می رسند نه در نتیجه. نیت را می بینند نه نتیجه را . راستی اگر خیاط هم باشی، می‌توانی محل مراجعه قطب عالم امکان باشی. حالا خیاط بودن در انظار مردم چه موفقیتی کسب کرده؟ خودت رو سرزنش نکن. وقتی ناراحتی، سوتی دادی چرا می شینی و خودت رو سرزنش می‌کنی؟ یعنی همانطور که در زمان‌های ناراحتی و عصبانیت نباید تصمیمی گرفت و نباید کاری کرد؛ نباید هم فکر
ادامه مطلب

استخاره

رتبه یازده کنکور ارشد: حاج آقا برام استخاره بگیر. قبلا در تصمیم‌گیری برای ماندن در تهران یا بازگشت به شهرستان از حاج‌آقای... استخاره گرفتم و فوایدش رو هم دیدم. نگرفتم... احساس می‌کنم استخاره گرفتن یک تصویر معنوی و آرامش بخشی به مخاطب القا می‌کنه. تکلیف به واسطه تو با فهم قرآنی که داری روشن می‌شه و مخاطب به آرامش می‌رسه. اما نگرفتم. نخبه‌هایی مثل ایشون می‌تونن در معرض کمال‌گرایی افراطی باشند و تصمیم‌گیری براشون سخت باشه.
ادامه مطلب

نیمه دوم غربی

در دوره ‌ های رشد انسان در نیمه دوم عمر انسان است که حالت ‌ های برون ‌ گرایی که اشتغال و ازدواج و کار و توجه به این ‌ ها هست مقداری فروکش می ‌ کند و توجه به درون بیشتر برای ما اهمیت پیدا می ‌‌ کند. این تمایلات با درون ‌ نگری و درون ‌ خواهی در انسان ‌ ها شعله ‌ ور می ‌ شود و نیاز به مراقبه و خلوت دارد که یونگ می ‌ گوید در این جهت سنت ‌ های شرقی خیلی بیشتر می ‌ توانند به ما کمک کنند؛ چون سنت ‌ های شرقی روش ‌ هایی برای مراقبه و خلوت دارند.
ادامه مطلب

مسئولیت

امروز صله رحم سالیانه‌ام رو انجام دادم. سالی یکبار رو سعی می‌کنم شاهرود برم و خونه فامیل سر بزنم. یکی از فامیل صحبت از مسئوليت‌ناپذیری بچه های این دوره! داشت و این رو هم دلیلی می‌دونست برای اینکه ازدواج نمی‌کنند. به ذهنم اینگونه می‌رسه: سال‌هاست بر سر دولت‌ها می‌کوبیم که شما برای ملت‌ رفاه نیاورده‌اید. هیچگاه به خودمان نگفتیم یا احساس مسئولیت نکردیم که ما هم وظیفه‌ای داریم. با فرزند کمتر تلاش بر تامین رفاه بچه‌ها کردیم و مسئولیتی بهشون ندادیم.
ادامه مطلب

در آستانه ۴۰ سالگی

تکرار همان خطاهای اولین سال‌هایی که خودم را به یاد می‌آورم. با همان آرزوهای دوران ۱۸ سالگی. طعم تلخ و حسرت آرزوهای همان روزها، همان‌گونه تر و تازه بر سر زبانم باقی مانده. همان موجود بلاتکلیف که رونوشت تکالیفش یک از نعل بود و دیگری از میخ. اما اضافاتی که حالا در آستانه چهل سالگی دارم، داغِ گذر زمان بر روزهای بیهودگی‌ام است. واقعا چه به دست آورده‌ام؟ ده سال پیش یادم است در اینجا صحبت از افسردگی سی‌سالگی کردم.
ادامه مطلب

ماشین راه‌سازی

قوطیِ آب‌میوه روی جاده قِل می‌خوره و با گذشتن هر ماشینی چند متر به جلو می‌افته. پر از وحشت که بالاخره ماشین بعدی لاستیک‌هاش رو روی من می‌چرخونه و لِه می‌شم. اگر کامیون باشه که به یک ورق فلزی نازک تبدیل می‌شم. هر چقدر ماشین بزرگ‌تری رد می‌شد، هوا توی قلبِ خالی‌ قوطی بیشتر هووو می‌کشید و بیشتر به جلو پرت می‌شد. صدای غرش لاستیک‌ها و موتور ماشین‌ها، حسِ مرگ رو براش زنده می‌کرد. دیگه رنگی به رخسار نداشت.
ادامه مطلب

قربون غریزه‌ات

می شه به احوال پرسی و سلام صمیمانه‌ی صاحب فروشگاه دلگرم شد؟ لبخند فروشنده‌ی فروشگاه زنجیره‌ای چقدر می‌تونه دلچسب باشه؟ چقدر برای من است؟ چقدر برای خودش و استانداردهای الزامی صاحب فروشگاه؟ او مجبور است در هر حالی با بهترین حالت با من گرم بگیرد. هیچ‌گاه در فروشگاه با فروشنده جر و بحث زیادی شکل نمی‌گیرد. چون او مجبور است در سختی و راحتی و خوشحالی و ناراحتی‌اش، به من لبخند بزند. خودم را فریب دادم اگر به لبخند فروشنده دلگرم بشوم و چقدر حال کسی که خودش را به این
ادامه مطلب

لحافی برای عرش

آن کرسی را به من بده تا لحافی زمینی دورش بیاندازم. آنوقت خدایی کن، خدا جانم! همان اول آن سیب را از پدرمان می‌گیرم و لبوی داغ و سرخی بجایش روی کرسی می‌گذارم! با هم که بخوریم، مارا بیرون نخواهی کرد! زمین بازی حکمرانی‌ات ای کاش؛ زمینی بود، خدا جانم! اینجا می‌دانی، خودت خلقمان کردی، اینجا برای رسیدن به آرامش و آرزوهایمان، حتی پشه‌ای هم وِز وِز خودش را دارد. کوچک‌ترین بهانه‌ها کافی است تا این بشَرَت ناله کند.
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها